ღ♥ღپارادیس نسرینღ♥ღ
**تبسم شیرین عشق,گوشه ای از نگاه خداست.تنها به نگاه او می سپارمت**
قطره قطره اگرچه آب شدیم ابر بودیم و آفتاب شدیم ساخت ما را هم او که میپنداشت به یکی جرعه اش خراب شدیم هی مترسک! کلاه را بردار ما کلاغان دگر عقاب شدیم ما از آن سودن و نیاسودن سنگ زیرین آسیاب شدیم گوش کن ما خروش و خشم تو را هم چنان کوه باز تاب شدیم اینک این تو که چهره می پوشی اینک این ما که بی نقاب شدیم ما که این زندگی به خاموشی هر سوال تو را جواب شدیم دیگر از جان ما چه میخواهی؟ ما که با مرگ بی حساب شدیم ...
نظرات شما عزیزان:
Power By:
LoxBlog.Com |